پرده و رنگ
پرده و رنگ
 

 
تقديم به دوستاني كه مي انديشند
 
 
   
 
سه‌شنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۳
 
هيجدهم برومر لويي بناپارت كارل ماركس و تاريخ معاصر ايران - قسمت دوم
ماركس در كتابش به اين نكته اشاره مي كند كه ’آدميان هستند كه تاريخ خود را مي سازند ولي نه آنگونه كه دلشان مي خواهد، يا در شرايطي كه خود انتخاب كرده باشند، بلكه در شرايط داده شده اي كه ميراث گذشته است و خود آنان به طور مستقيم با آن درگيرند. بار سنت همه نسلهاي گذشته با تمامي وزن خود بر مغز زندگان سنگيني مي كند. و حتي هنگامي كه اين زندگان گويي بر آن مي شوند تا وجود خود و چيزها را به نحو انقلابي دگرگون كنند و چيزي يكسره نو بيافرينند، درست در همين دوره هاي بحران انقلابي است كه با ترس و لرز از ارواح گذشته مدد مي طلبند، نامهايشان را به عاريت مي گيرند و شعارها و لباسهايشان را، تا در اين ظاهر آراسته و درخور احترام، و با اين زبان عاريتي بر صحنه جديد تاريخ ظاهر شوند.... همين كه شكل جديد جامعه يكبار براي هميشه مستقر گرديدغولهاي پيش از طوفان نوح و به همراه آنها روم با همه قد و قواره دوباره زنده شده شان، به سرعت ناپديد مي شوند. جامعه بورژوايي، در همان قالب نوپاي خودديگر سخنگويان و نمايندگانش را در سيماي كسان ديگري مي جويد. سرداران واقعي اين جامعه ديگر در پشت ميزهاي بنگاههاي مالي و بازرگاني نشسته اند. اين جامعه بورژوايي كه يكسره سرگرم توليد ثروت و پيكار مسالمت آميز در صحنه رقابت است، آن اشباح رومي را كه بر سر گهواره اش بيداري كشيده بودند يكباره از ياد مي برد. جامعه بورژوايي اگر چه در ذات خود ناقهرمانانه است، اما قهرمانگري، از خود گذشتگي و ايثار و دست يازيدن به ايجاد وحشت، جنگ داخلي و جنگهاي خارجي فراوان لازم است تا چنين جامعه اي بوجود آيد. گلادياتورهاي اين جامعه، آرمانها، صور هنري، و پندارهايي را كه براي سرپوش گذاشتن بر محتواي دقيقا بورژوايي مبارزاتشان و روشن نگهداشتن شراره هاي شور و شوق آن مبارزات، كه به عنوان مظهري از تراژدي بزرگ تاريخ ضروري بود، در سنتهاي اساسا كلاسيك جامعه روم يافتند.‘از كتاب هيجدهم برومر لويي بناپارت اثر كارل ماركس ترجمه باقر پرهام
البته انقلاب سال 1357 ايران معلول حركت طيف گوناگوني از نيروهاي مخالف رژيم بود(شامل هواداران احزاب، گروههاي چريكي با گرايشهاي سياسي چپ، جبهه ملي، نهضت آزادي و روحانيون با گرايشهاي تند و ميانه رو) ولي در نهايت طيفي كه دستاوردهاي انقلاب را بعنوان ملك مطلقه تصاحب كردند، يعني روحانيون و خرده بورژوازي بازار، بسيار بيشتر از ساير گروهها از ارواح گذشتگان مدد گرفتند. امروز مي بينيم كه اسطوره هاي انقلابي و شهادت طلبانه اي كه از صدر اسلام و حركات قهرمانانه عالم تشيع سر بر آورده بودند رنگ باخته اند و بازاريان سنتي و سازمانهاي مذهبي مدتهاست بنگاههاي مالي و اطاقهاي بازرگاني را عرصه تاخت و تاز خود قرار داده اند. ديگر رهبر فرزانه امت مسلمان ايران! شهامت اين را يافته است كه از زبان شخص خود با مردم سخن بگويد و ديگر نيازي ندارد وامدار قهرماناني چون علي، ابوذر و حسين باشد
.

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home  
Blogroll Me!