پرده و رنگ
پرده و رنگ
 

 
تقديم به دوستاني كه مي انديشند
 
 
   
 
چهارشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۶
 
ورنر هرتسوك در مصاحبه اي كه هنگام ساخت مستند كوه نوراني انجام داده بود ميگفت :"مي خواستم بدانم چه انگيزه اي كوهنوردان را به سفري چنين دشوار وا مي دارد، سفري كه طي آن ممكن است بارها جان خود و همراهانشان به خطر بيفتد. مي خواستم بفهمم در سر اين انسانها چه مي گذرد؟" و در قسمتي ديگر از اين مصاحبه هرتسوك به اين مساله مي پردازد كه "آنچه كه به زندگي انسانها ارزش زيستن مي دهد خيال و رويا پردازي است و اگر شما به دنبال واقعيتها هستيد مي توانيد كتابچه تلفن را باز كنيد و آنجا با صدها
هزار واقعيت عريان و بي پيرايه روبرو شويد." تشبيه واقعيتها به اسامي و شماره افراد در كتابچه راهنماي تلفن كمي اغراق آميز و غير واقعي بنظر ميرسد ولي به نوعي عمق نفرت هنرمند را از هر چه رنگ روزمرگي وتكرار دارد نشان مي دهد. شايد در مقابل اين نفرت عميق از واقعيتها بتوان عشق عميق دانشمند را به كشف همين واقعيتهاي ساده و بي پيرايه قرار داد عشقي كه از ميل به شناخت ناشي مي شود شناختي كه شايد مبدا آن بازهم نوعي ايده آليسم و خيال پردازي باشد. چرا كه دانشمند نيز فرضيه اي ارائه مي كند كه خيلي وقتها از خلاقيت جسورانه اش بر آمده و مي داند كه ممكن است سناريوي ساخته و پرداخته اش در تضاد با واقعيت كاملا اشتباه از كار در آيد.
هنرمند دست به تعبير و تفسير مي زند، وقايع را در ساختاري زيبايي شناسانه به هم پيوند مي زند و در كالبدي نو ارائه مي كند. انسانهاي آرمانگرا نيز سعي مي كنند از زندگي خود اثري هنري ارائه كنند. نمايش جذابي كه بازي مي كنند تحمل ملال زندگي روزمره را بر آنها آسانتر مي كند و چه بسا تحمل واقعيتها را براي انسانهايي كه جسارت آنها را ندارند نيز آسانتر كند و واقعيت موجود را بهبود بخشد. انسانهاي مكتبي نيز تلاش ميكنند وقايع را در قالب مورد پذيرش خود معنا بخشند.
بيشتر ما نيز به نوعي از روبرو شدن با بيليونها واقعيتي كه در زندگي ما تنيده شده هراس داريم. اغلب به دامن خيال پناه مي بريم. تفسيرهايي شاعرانه از زندگي ارائه مي كنيم كه به حيات ما رنگ و بويي تازه دهد. شايد انديشيدن به واقعيتها نتواند دردي از ما دوا كند اين كه نسبت عمر 100 ساله انسان به عمر 13.7 ميليارد ساله جهان يا عمر 5 ميليارد ساله زمين چقدر محدود است؟ يا اين كه اگر يك دقيقه تنفس نكنيم يا يك هفته غذا نخوريم يا 4 شب متوالي نخوابيم چه بر سرمان مي آيد. اگر به اين واقعيتهاي محدود كننده جسمي و فيزيكي محدوديتهاي ساخته دست بشرمانند نژاد، اقتصاد، مرزهاي جغرافيايي و تاريخي را كه خود آنها نيز برآمده از واقعيتهاي مادي و حيواني اجتماعات انساني اند نيز اضافه كنيم، شايد بتوانيم علت اي گريز دائمي را درك كنيم چرا كه براي ما واقعيت نقطه آغازين محدوديت و پايان آزادي انسان است.

برچسب‌ها:

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home  
Blogroll Me!