پرده و رنگ
پرده و رنگ
 

 
تقديم به دوستاني كه مي انديشند
 
 
   
 
شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۶
 
به بهانه ديدن دوباره فيلم قرمز كسيلوفسكي

در يكي از صحنه هاي فيلم قاضي بازنشسته در پاسخ به همسايگاني كه به شيشه پنجره اش سنگ مي انداختند مي گويد: اگر من هم به جاي آنها بودم دقيق همين كار را ميكردم و چنين ادامه مي دهد كه اگر من به جاي تبهكاران، خيانتكاران و جنايتكاراني بودم كه در محكمه مقابل من قرار گرفته بودند، با پيشينه و گذشته آنها دقيقا همان كاري را انجام مي دادم كه آنها انجام داده بودند.
كسيلوفسكي در كنار دغدغه هاي ذهني قاضي سلسله رخدادهايي را نشان مي دهد كه بر اساس تصادف محض مسير زندگي شخصيتهاي اصلي داستان را بهم پيوند زده است و بدين ترتيب نقش اختيار را در تعيين مسير زندگي انسانها به چالش مي كشد. (البته بايد توجه كرد اگر هر يك از شخصيتهاي داستان تصميم مي گرفت 3 ماه در خانه خود بماند و كلمه اي با ديگران رد و بدل نكند اين سلسه تصادفات و برخوردها بهيچ وجه پيش نمي آمد. )
طبيعي است هر انساني در برخورد با يك موقعيت خاص بر اساس ديدگاه شخصي اش كه حاصل پيشينه خانوادگي، اجتماعي و تاريخي از پيش تعيين شده و كاملا تصادفي است تصميمي بگيرد كه شايد از بين گزينه هايي كه در آن ديدگاه خاص ممكن بنظر مي رسيده راه حل بهتري باشد. بنا بر اين اين فرد كمي از خود اراده نشان داده بعبارتي در حد توانش از قدرت اختيار خود استفاده كرده.
حال اگر اين تصميم بنظر يك ناظر خارجي نادرست باشد چقدر مي تواند فرد مورد نظر را محكوم كند كه در عمر كوتاه خود نتوانسته راه درست زندگي را انتخاب كند و چه تضميني وجود دارد كه راه حل پيشنهادي ناظر خارجي راه حل بهتري باشد؟
شايد اگر سيستم حكومتي دمكراتيك و مدرني برقرار باشد كه در آن حقوق اقليت نيز در كنار حقوق اكثريت حفظ شود و قوانين جزايي به حدي پيشرفته باشند كه براي تك تك موقعيتهايي كه ممكن است پيش آيد حكمي حقوقي در نظر گرفته شده باشد آنگاه بتوان اخلاقي را معادل قانوني دانست و مسئوليت تصميم گيري در باره درست يا نادرست بودن اعمال انسانها را بر عهده حقوقداناني گذاشت كه در اين زمينه خبره ترند. ولي در اين سيتم آرماني نيزهنوز هم پيش شرط تمام حكمهاي قانوني اختيار انسانها و عدم اجبار آنها در تصميم گيري است و براي هيچ يك از قاضيان پيشينه خانوادگي و اجتماعي فرد يعني قسمت غير اختياري جرم نمي تواند موجب فرار مجرم از مجازات شود.
در جامعه سنتي ما كه اعتمادي به سيستم قضايي و حقوقي حاكم وجود ندارد اين امر شكلي بسيار بدوي بخود ميگيرد چرا كه تك تك افراد خود را ملزم به صدور احكام اخلاقي در مورد سايرين مي دانند و اين حكم صادر كردن به صورت غير تخصصي، بدون دانش كافي و فقط براساس سليقه شخصي صورت مي گيرد. درست و نادرست از حوزه كتاب قانون به تمام حوزه ها و درنهايت خانواده راه مي يابد يعني گفتار حاكمان، مديران، معلمان، والدين و دوستان و اطرافيان به معيار درست و نادرست بدل مي شود.
جا دارد هريك از ما نيز گاه و بيگاه از خود بپرسيم در مورد احكام بيشماري كه در باره اطرافيانمان صادر كرده ايم زحت چند دقيقه تفكر بخود داده ايم؟

برچسب‌ها:

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home  
Blogroll Me!