پرده و رنگ
پرده و رنگ
 

 
تقديم به دوستاني كه مي انديشند
 
 
   
 
سه‌شنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۶
 
ديكتاتور مصلح و روشنفكر منتقد
اسطوره رضاخاني يا بعبارت ديگر تصوير ديكتاتور مصلحي كه به اوضاع مملكت سر و سامان مي دهد، به عمران و آباداني مي پردازد و هنرمندان و دانشمندان را زير پر و بال خود ميگيرد از تصاوير مورد پسند ذهن ايراني است. سستي باور بخش وسيعي از جامعه ايران به شيوه دمكراتيك اداره جامعه پيشينه تاريخي طولاني دارد. از آنجا كه بدليل جغرافياي سياسي خاص ايران حركتهاي اجتماعي دمكراتيك از انقلاب مشروطه گرفته تا مراحل آغازين انقلاب اسلامي و حتي پروژه اصلاحات از نوع حكومتي آن، در رويارويي با اقتدارگرايي شكست خورده اند، روشنفكر مترقي ايراني هميشه داغ شكست بر پيشاني دارد. طبيعي است كه توده مردم از تكيه كردن به اين جماعت هميشه بازنده دوري گزيند. روشنفكر ايراني بدبين و سرخورده است و بخاطر شكستهاي پياپي حاضر نيست وارد عمل شود چرا كه هميشه در صف اول قربانيان سياست ورزي بوده است. چون در بيشتر موارد از طبقه متوسط است و بشكلي محدود توان گذران زندگيش را دارد، مجبور به برقراري ارتباط با توده هاي مردم نيست و ترجيح مي دهد از اجتماع كم فرهنگ و سواد و حكومتي كه مورد تاييدش نيست تا حد ممكن دوري گزيند و اين ميل به عزلت گزيني توانايي همزيستي و تعاملش را حتي با همفكرانش از او سلب ميكند تا جاييكه به روشنفكران همرده خود نيز مي تازد. در اين هنگامه برنده اصلي ديكتاتورمصلحي است كه قدرت ايستادن در برابر جريانهاي مخرب را دارد و اقتدار و نفوذش در لايه هاي حكومت بقدري است كه مي تواند موانع را از سر راه بردارد و به سازندگي بپردازد و با ايجاد يكپارچگي سياسي داخلي و خارجي غرور ملي جريحه دار شده جامعه را ترميم كند، اينجاست كه روشنفكر ايراني كه بيشتر اوقات ملي گرا نيز هست، مجبور است دست ياري به سمت ديكتاتور دراز كند چرا كه حكومت مي تواند با صادر كردن چند حكم ساده تيشه به ريشه وي بزند جلوي چاپ آثارش را بگيرد، بودجه اش را قطع كند و از تريبونهاي سخنراني پايينش بكشد و اين ديكتاتور مصلح است كه مي تواند به دفاع از روشنفكر در برابر ساختار حكومتي بايستد. شايد بتوان با اين ديدگاه حمايت " دولت آبادي" از "هاشمي رفسنجاني" را در انتخابات رياست جمهوري توجيه كرد.
جالب توجه است كه چنين ديدگاهي تنها به روشنفكر ايراني تعلق ندارد. ميتوان بعنوان نمونه ديگري از صاحبان اين گرايش به نيكيتا ميخالكوف كارگردان بنام روس اشاره كرد كه بخاطر حمايت همه جانبه اش از سياستهاي پوتين مورد سرزنش شديد منتقدين داخلي و خارجي است. ميخالكوف در فيلم دوازده بعنوان عضوي از هيئت منصفه و در قالب افسربازنشسته سرويس امنيتي كه وقت خود را با نقاشي ميگذراند پس از كمك به تبرئه پسر جوان چچني از اتهام به قتل پدرخوانده ارتشي روسش مسئوليت نگهداري وي را مي پذيرد و به او قول ميدهد كه قاتلين پدر خوانده اش را پيدا كند و به سزاي اعمال خود برساند. بعضي از منتقدين در كنارستايشي كه از فيلم كرده اند بدليل موضع جانبدارانه ميخالكوف از پوتين وي را مورد سرزنش قرار داده اند. چرا كه افسر بازنشسته سرويس امنيتي كه پوتين را در ذهن تداعي ميكند تنها فردي از آن جمع 12 نفره است كه حاضر به پذيرش مسئوليت است در حاليكه وجدان بيدار هيئت منصفه يعني مهندس مهاجري كه نماينده طبقه روشنفكر روسيه است و با افشاندن بذر شك و ترديد در دل سايرين باعث تبرئه پسر ميشود پس از پايان محاكمه روسيه را ترك ميكند و به ژاپن مي رود و بدين ترتيب از پذيرش مسئوليت در سرزمين مادري خود سر باز مي زند.اين گرايش مثل شميشير دولبه اي است كه گاه به كمك روشنفكر منتقد مي آيد چرا كه برخورداري از حكومت مركزي مقتدر به حفظ تماميت ارضي و منافع ملي كشور و در نهايت شكوفايي فرهنگي و علمي كشور مي انجامد و گاه هنگامي كه بدليل سياستهاي خودسرانه ديكتاتور پيكان انتقاد به سمت وي بر ميگردد اين روشنفكر منتقد است كه بايد با چماق ديكتاتور ا ز صحنه بگريزد.

برچسب‌ها:

 

 
 
Archives:

 
  This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.  

Home  
Blogroll Me!